درعراق چه می گذرد و چه باید بگذرد
رویدادهای اخیر عراق موجب سردرگمی
پاره ای نیروهای انقلابی اپوزیسیون ایران
گشته است. ولی برخی از سازمانهای سیاسی
ایرانی که همیشه به عنوان دست دراز شده صهیونیسم و
امپریالیسم در منطقه عمل کرده اند و هنوز نیز می کنند،
فورا نفوذ جمهوری اسلامی ایران در عراق را برجسته کرده و
ایران را مسبب همه این فجایع معرفی کرده و مالکی را
عامل جمهوری اسلامی نمایاندند. اتخاذ این سیاست طبیعتا
با نیت تبرئه امپریالیسم و جنایاتش در عراق و منحرف کردن
جهت مبارزه مردم عراق و حامیان جهانی آنها صورت می گیرد.
یک بررسی سطحی نشان می دهد که هیچ
نیروی انقلابی و مردمی هرگز حاضر نیست برای
مبارزه با نفوذ جمهوری اسلامی ایران در عراق، در مناطق
شیعه نشین و یا در کردستان عراق در میان مردم غیر
نظامی که به هر صورت عراقی و هموطن آنها هستند، بمب منفجر کند و هر
ماه صدها نفر را به قتل برساند و این روش تروریستی
جنایتکارانه را مبارزه در راه تامین "استقلال" عراق جا زند.
این تروریسم کور و ضدانقلابی ربطی به مبارزه بر ضد
اشغالگران ندارد. این تروریسم کور و ضد انقلابی، ادامه
سیاست استعماری امپریالیسم و صهیونیسم
برای توجیه اشغال سرزمین ناامن! عراق و توجیه
ادامه حضور نیروهای اشغالگر در منطقه و برای منحرف کردن جهت
مبارزه ضد امپریالیستی و تقویت نفوذ عربستان سعودی
و اردن و امارات متحده عربی در عراق است. تقویت جریانهای
آدمخواری که در افغانستان و سوریه با حمایت عربستان سعودی
جنگیده اند و قصد دارند حکومت اسلامی بنیادگرا از لبنان تا
سوریه و عراق مستقر سازند و به تصفیه شیعیان و جنگ
داخلی و هرج و مرج و تخریب و آدمخواری در تمام منطقه بپردازند،
در خدمت مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم
نیست، بلکه در جهت تقویت نفوذ امپریالیستها در منطقه است.
در این وسط نفوذ جمهوری اسلامی در عراق بهانه ای شده است
تا مشتی سازمانهای خود فروخته ایرانی با عربستان
سعودی همصدا شوند و فرمان مبارزه با شیعیان را سر دهند و مردم
غیر نظامی را مرتب برای ایجاد آشوب و تزلزل و ایجاد
محیط ناامن، تکه پاره کنند. درعراق اشغالی در کنار نفوذ سنتی و
ریشه دار ایران که تنها مربوط
به دوران مالکی و اشغال عراق نمی شود، ما با نفوذ و دخالت آشکار
ترکیه و عربستان سعودی، اردن، امارات متحده عربی و
اسرائیل بویژه در میان رهبران کردها که همدستان اشغالگران بودند
و هستند روبرو هستیم. تمام سلاحهای کشتار تروریستها و امکانات
تدارکاتی و مالی آنها از جانب عربستان سعودی و ترکیه
تامین می شود. اعضاء سازمان مجاهدین خلق با رضایت آنها و
اشاره آنها در کشتا رمردم سوریه شرکت دارند و با آنها همدستی می
کنند. معلوم نیست که چرا عده ای به عمد بر نفوذ سایر ممالک چشم
می پوشند و تنها بر سر نفوذ ایران تکیه می کنند.
همین تبلیغات یک جانبه که بر ضد مبارزه مقاومت میهنپرستان
عراق است، گویای نیات شوم این عده است که می خواهند
واقعیت را طور دیگری جلوه دهند و ماهیت مبارزه مردم عراق
را تحریف کرده و مسیر انقلابی آنرا منحرف کنند. رژیم
جمهوری اسلامی و عربستان سعودی هر دو با اشغال عراق و
سرنگونی رژیم بعثی عراق موافق بودند و با
امپریالیست آمریکا و نیروهای ائتلاف برای
اشغال عراق و سرکوب مبارزات مردم عراق همدستی کردند.
ولی مارکسیست لنینیستها باید
چگونه به این کلاف سردرگم برخورد کنند؟
از نظر حزب کار ایران(توفان) عراق یک
سرزمین اشغالی است. این سرزمین توسط نیروهای
امپریالیستی ائتلاف به سرکردگی امپریالیست
آمریکا اشغال شد و تا امروز نیز در اشغال به سر می برد. عوامل
خودفروخته عراقی نظیر رهبران اکراد و کنگره ملی عراق که ساکن لندن
به رهبری احمد چلبی بود به همدستی امپریالیستها در
عراق به قدرت رسیدند و قانون اساسی ارتجاعی عراق را که پل برمر
تدوین کرده بود تصویب کردند و بر آن اساس در عراق حکومت می
کنند. حتی آن دو حزب اسلامی که مورد حمایت ایران بودند و
در زمان صدام حسین به ایران فرار کرده و امروز در قدرت
سیاسی در عراق سهیم اند، بر این قانون اساسی صحه
گذارده و بر زیر توافقنامه دولت عراق و آمریکا برای ادامه اشغال
عراق و حضور 15 هزار نظامی آمریکائی در منطقه سبز با مصونیت
حقوقی تحت عنوان کلاه شرعی مصونیت دیپلماتیک
صحه گذارده اند. مقتدی صدر روحانی شیعه که به این همدستی
ها معترض بود و به خاطر مقاومت در مقابل اشغالگران در میان مردم عراق از
نفوذ قابل توجهی برخوردار بود، توسط ایران تحت فشار گذارده شد تا از
تندی مبارزه خویش بر ضد اشغالگران بکاهد. نقش ارتجاعی
جمهوری اسلامی در عراق، همدستی با اشغالگران است و نه
آزادی مردم عراق. نفوذ جمهوری اسلامی در عراق حتی تا به آن
حد نیست که رژیم حاکم در عراق را وادار کند قرارداد 1975 را رسما به
رسمیت بشناسد و در مورد مسئله برسمیت شناختن مسئولیت جنگ
تحمیلی به ایران از طرف صدام حسین به اتخاذ موضع بپردازد.
هنوز مسئله روشن کردن حملات به سربازان ایرانی با گازهای
سمی آمریکا و فرانسه و آلمان پا در هواست و ذره ای تلاش از جانب
ایران صورت نمی گیرد تا ادعانامه تحریف شده بر ضد صدام
حسین را مورد نقد قرار داده و آنرا تکمیل کند.
توسعه نفوذ ایران در عراق در متن سیاست اشغال
امپریالیسم قابل توضیح است و همین روش را عربستان سعودی
و ترکیه با توجه به منافع سیاسی خویش در منطقه و با رقابت
با ایران دارند. ولی این تضادها تضاد اساسی در عراق
نیستند. این تضادها تضادهای فرعی و غیر عمده اند که
غلبه بخشی بر بخش دیگر، هرگز به آزادی ملت عراق منتهی
نمی شود. اشغال ادامه خواهد داشت و منابع طبیعی کشور عراق
همچنان به غارت می رود و سرمایه های امپریالیستی
با نظارت بر داد و ستدها و چپاول نفت و نظارت و تسلط بر تجارت خارجی عراق و
انعقاد قراردادهای بیشمار برای بازسازی ابدی عراق
از سودهای سرشار برخوردار می شوند. تشدید نزاع بین
شیعه و سنی که بانی آن "نگروپونته"
آمریکائی در عراق در همان نخستین سالهای حضورش در بغداد
بود(«جاننگروپونته» اولین سفیر آمریکا در
عراق بود و کارش را از سال 1964 در «سایگون» ویتنام آغاز کرد و سپس در زمان جنگ میان
«ساندینیستها» و «کنتراها» در نیکاراگوئه در دهه 80،
یعنی هنگامی که آمریکا عملیات سرنگونی
ساندینیستها را اجرا میکرد، سفیر آمریکا در
«تگوسیگالپا»ی هندوراس همسایه نیکاراگوئه بود. پونته در
زمان قیام «زاپاتیست»ها در اوایل دهه 90 نیز سفیر
کشورش در مکزیک بود و مسئولیت سازماندهی جوخه های مرگ که گروههائی
تروریستی و برای آدمکشی و آدمربائی و بمب
گذاری و ایجاد آشوب و هراس و وحشت در این مناطق بودند را
برای مبارزه با کمونیستها به عهده داشت-توفان) تاثیری در
روند غارت نداشته و تنها می تواند توان نیروهای بالقوه
انقلابی را به تحلیل ببرد و خونسردانه ناظر این خونریزی
ها باشد که نیروهای معترض و جان به لب رسیده را به جنگ حکومت
"سایه" می فرستند.
تضاد اساسی در عراق تضاد میان مجموعه خلق و
قوای اشغالگر است. همه نیروهای انقلابی باید در جهت
حل این تضاد بسیج شوند. این بدان معناست که باید مبارزه
آنها نه بر ضد شیعه و یا سنی و یا کرد و یا ترک،
بلکه باید بر ضد همدستان اشغالگران باشد. مبارزه استقلال طلبانه مردم عراق
باید بر ضد امپریالیسم، صهیونیسم و ارتجاع حاکم در
عراق هم مالکی و هم طالبانی و بارزانی باشد. آزادی عراق
تنها می تواند از مسیر سرنگونی حکومت عراق و اخراج
امپریالیستها و نابودی قراردادهای استعماری صورت
گیرد. تنها سیاستی که بر این مبنا یعنی بر
مبنای حل تصاد اساسی و عمده کنونی در عراق صورت پذیرد
قابل دفاع و در جهت مصالح و آسایش و آزادی خلقهای عراق است. هر
سیاست انتقامجویانه، کینه توزانه، قومی و یا فرقه
ای مذهبی تنها می تواند موجب تقویت ارتجاع منطقه و
امپریالیسم و انحراف مبارزه مردم عراق گردد. سایر تضادها تنها
در پرتو حل این تضاد اساسی و همزمان عمده قابل حل است. تا این
تضاد حل نگردد ما همواره شاهد بروز تضادهای جنبی، فرعی و گمراه
کننده بیشتری نیز خواهیم بود. به قول لنین برای
به حرکت در آوردن تمام زنجیر باید دید که کدام حلقه را
باید بدست گرفت و تکان داد. به نظر حزب ما این حلقه اساسی همان
حلقه مبارزه علیه اشغالگران عراق و حکومتهای دستنشانده آنها است.
خواست خروج فوری و بی قید و شرط نیروهای اشغالگر
استعماری از عراق یک خواست انقلابی و قابل دفاع است. نه
ایران و نه عربستان سعودی و نه ترکیه و نه قطر و ..
علیرغم کم و بیش نفوذشان در عراق عامل قطعی اشغال عراق
نیستند. استقلال عراق را جمهوری اسلامی ایران از
بین نبرده است، امپریالیستها و صهیونیستها از
بین برده اند. کسی که این واقعیات روشن را با
هوچیگری و خاک پاشیدن به دیدگاه مردم مکدر کند، هدفش
مانند سازمان مجاهدین خلق و یا سایر نیروهای همدست
امپریالیسم در منطقه حمایت از امپریالیسم و ادامه
سیاست حضور آنها در منطقه است و نه آزادی ملتهای عراق.
بر گرفته از توفان شماره 167 بهمن
ماه 1392 فوریه سال 2014، ارگان
مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه
حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی
پست الکترونیکی(ایمیل)
http://rahetoufan67.blogspot.se/
http://www.kargareagah.blogspot.se/
سایت
کتابخانه اینترنتی توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان
در فیسبوک
https://www.facebook.com/toufan.hezbekar
توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts