صد سالگی
انقلاب اکتبر صد سالگی پیروزی حزبیت و
دیکتاتوری پرولتاریاست
انقلاب کبیر اکتبر اثبات
تئوریهای مارکس و انگلس بود که در عمل پیاده میشدند.
دشمنان مارکسیسم لنینیسم همواره برای مبارزه با
"کمونیسم" با نقاب کمونیسم به میدان میآیند
و تلاش دارند دژ را از درون تسخیر کنند. آنها اعتراف نمیکنند که به
کمونیسم اعتقادی ندارند ولی سعی وافر مبذول میدارند
تا به نکات کلیدی دست پیدا کرده آنها را مورد شبهه قرار داده و به
تفسیر ضد کمونیستی از آن دست زده تا با نفی آنها، "کار"
کمونیسم را بسازند و به آشفتهفکری دامن زنند. یکی از
هدفهای کلیدی که مورد نظر آنهاست تحریف حزب و
حزبیت است در قالب کسانی که "البسه ناب
کمونیستی" به تن کردهاند.
آموزش لنین در باره حزب، اصول
تئوریک، سیاسی و سازمانی را یک جا در خود جمع دارد
و یکی از این اصول حزبی وفاداری به تئوری
انقلابی مارکسیسم لنینیسم است. بر این اساس "بدون تئوری
انقلابی جنبش انقلابی نیز نمیتواند وجود داشته باشد... نقش
مبارز پیشرو را فقط حزبی که تئوری پیشرو رهنمونش باشد،
میتواند ایفاء کند."(چه باید کرد- لنین چاپ
فارسی).
وی در همان کتاب در مورد
اهمیت ایدئولوژی سوسیالیستی که باید توسط
حزب طبقه کارگر به میان کارگران برده شود تا به نیروی
مادی بدل گردد نوشت: "مسئله فقط بدینسان میتواند مطرح
باشد: یا ایدئولوژی بورژوایی و یا
ایدئولوژی سوسیالیستی. میان این دو
چیزی وجود ندارد... بدینجهت هرگونه کم بهاء دادن به
ایدئولوژی سوسیالیستی و هرگونه دوری جستن از آن، معنایش
تقویت ایدئولوژی بورژوایی است."(چه باید
کرد ص 31 تا 32 چاپ فارسی).
ضد کمونیستها مدعی میشوند
که کارگران به حزب نیازی ندارند و خودشان با اتکاء به
نیروی خودشان، خویشتن را آزاد ساخته و خود به خود به
سوسیالیسم میرسند. به نظر آنها کارگران سوسیالیسم
را به عنوان "وحی منزل" از آسمان دریافت میکنند و
نیازی به آموزش آن ندارند. تئوری سوسیالیسم در تمام
عرصههای ایدئولوژیک، سیاسی، اقتصادی و
سازمانی در خون کارگران است و با آنها زاده میشود. یک بار
کارگر همواره کمونیست. آنها کارگران را "حلوا حلوا" میکنند
تا بهتر بتوانند از نام و اعتبارشان بر ضد خود آنها و بر ضد سوسیالیسم
استفاده کنند. آنها حزب را مترادف با روشنفکران که طبیعتا از نظر منشاء
طبقاتی عناصر غیرپرولتری هستند، قرار میدهند و دهانشان
از "توده مستقل کارگر"، "خود آزادسازی کارگری"،
"بروکراتیک بودن دستگاه حزبی"، "دیکتاتوری
حزب" و "دیکتاتوری رهبر"، "طبقه کارگر نیاز
به قیم ندارد" و ... کف میکند. نفی حزب و حزبیت
طبیعتا دشمنی با طبقه کارگر به شیوه موذیانه است. اگر
این بیخبری را میشد در چند دهه پیش توجیه
کرد، امروزه با این همه تجربه مبارزاتی و اثبات اهمیت نقش
رهبری کمونیستی در جنبشهای تودهای، دیگر
نمیشود مقام حزب در مبارزه را نادیده گرفت. آنها که این اصل را
نادیده میگیرند نادان نیستند، ریگ در کفش دارند.
لنین نوشت: "ما حزب طبقه
هستیم و بهمین جهت تقریبا همه طبقه... باید
زیر رهبری حزب عمل کند و صفوف خود را هرچه فشردهتر پیرامون ما
گرد آورد. ولی اگر چنین پنداریم که در محیط سرمایهداری
زمانی میرسد که تقریبا همه طبقات یا مطلقا همه طبقه
میتواند به سطح آگاهی و فعالیت آتریاد پیشاهنگ خود
یعنی سوسیال دمکرات خود ارتقاء یابد، چنین
پنداری مانیلوویسم(خیالپردازی-توفان) و
"دنباله روی" خواهد بود."(آثار منتخب به فارسی جلد اول
ص 582).
در هر مبارزه سیاسی
طبقاتی، هدف کسب قدرت سیاسی و توسط این امتیاز،
تغییر چهره اقتصادی و فرهنگی و نظامی جامعه بر اساس
اهداف و برنامه آن طبقهایست که قدرت سیاسی را به دست آورده
است. برای کسب قدرت سیاسی به رهبری مبارزه نیاز است
که تنها میتواند توسط سازمان و تشکلی صورت گیرد که تودهها را
در مبارزه سختی که در پیش دارند با کمترین خطر و خسران به سر
منزل مقصود برساند. حزب وظیفه رهبری و هدایت فکری طبقه را
به عهده دارد و مرکز برگزیدگان با
تجربه طبقه است. طبقه بورژوازی نیز احزاب خویش را دارد و توسط
احزاب خود از راه پارلمانتاریسم بورژوازی که محلی برای
چانه زدن میان بخشهای مختلف بورژوازی و تئاتری برای
فریب مردم است، به اهداف خویش تحقق میبخشد. کمونیستها
نیز باید حزب طبقه کارگر یعنی حزب کمونیستی داشته
باشند که برای کسب قدرت سیاسی و استقرار دیکتاتوری
پرولتاریا مبارزه کند. نفی حزب و حزبیت به بهانههای
گوناگون تنها دشمنی با کمونیسم و طبقه کارگر است، زیرا مبارزه
با حزبیت، طبقه کارگر را از وجود یک رهبری کاردان و با تجربه
محروم کرده وی را مانند گوسفند به سلاخ خانه بورژوازی میبرد.
حمله به حزبیت، آن روش ضد کمونیستی است که در مبارزه با آرمان
کمونیسم به کار میرود. لنین درانقلاب کبیر اکتبر
روسیه نشان داد که طبقه به حزب و آنهم حزب ترازنوین طبقه کارگر
نیاز دارد. آنهم حزبی که با چراغ راهنمای مارکسیسم
لنینیسم به پیش رود و وحدت ایدئولوژیک و
درونی و سازمانی خویش را برای موثر بودن مبارزه مشترک
سیاسی، به وجود آورد. حزب از نظر لنین کلوپ گپزنی
نیست. حزب محلی نیست که در آن فراکسیون بازی خرده
بورژوازی صورت پذیرد و اندیشههای غیرطبقاتی
در آن رسوخ کرده تا حزب را به بهانه "آزادی انتقاد"،
"آزادی بی قید و شرط" فلج، مسخ و سترون گرداند. حزب مُشتِ
آهنین طبقه کارگر است که درمبارزه طبقاتی بر سر دشمن طبقاتی
فرود میآید.
در استخراجی از گزارش کمیته
مرکزی حزب کمونیست(بلشویک) روسیه به نهمین کنگره
حزب بلشویک، 27 مارس سال 1922 در مجموعه آثار لنین به زبان روسی
جلد 45 ص 112 برگردان به فارسی تحت نام "لنین در باره حزب
پرولتری طراز نوین" میآید: "... ما در
میان توده خلق حکم قطرهای در دریا را داریم و فقط
زمانی میتوانیم امور کشوری را اداره کنیم که
بیانگر راستین شناخت خلق باشیم. بدون این شرط، حزب
کمونیست نخواهد توانست پرولتاریا را هدایت کند و
پرولتاریا نخواهد توانست تودهها را دنبال خود ببرد و آنگاه تمام
ماشین فرو خواهد پاشید..."
حزب بلشویک کمونیست
شوروی چنین حزبی بود. ولی دشمنان کمونیسم
مدعی هستند که ما به حزب طبقه کارگر نیازی نداریم و کارگران
خودشان، خودشان را آزاد می کنند. آنچه این عده میگویند در
تناقض آشکار با تجربه چند سال حکومت شوروی است. بلشویکها سالها در
مبارزه به این تجارب دست یافتهاند و به لزوم حزب در مبارزه که شرط
اساسی رهبری پرولتاریا و مردم است تکیه میکنند،
آنها اذعان دارند که بدون این رهبری توسط حزب و پرولتاریا توده
وسیع مردم را نمیشود به پیروی از خود قانع نمود و
سرانجام ماشین بزرگ دولتی درهم میریزد. ضد حزبیها
ولی میخواهند بر این همه مشکلات با "معجزه" بیحزبی
غلبه کنند. آنها برای اثبات صحت تئوری خویش مدعیاند مارکس
خودش حزب نداشته است و این لنین بوده که حزبیت را از خودش اختراع
کرده است. موعظههای آنها که به مارکس بازگشت کنیم، برای
یافتن راههائی است تا از مبارزه انقلابی فرار کنند.
گیریم چنین بوده باشد، آیا در آنصورت صحت نظریات
لنین در انقلاب کبیر اکتبر و در ساختمان عظیم
سوسیالیسم در شوروی ثابت نشده است؟ گیریم که
چنین بوده باشد، آیا بروز رویزیونیسم خروشچف که حزب
طبقاتی بلشویک شوروی را به "حزب تمام خلق" و سپس دولت
دیکتاتوری پرولتاریا را به "دولت تمام خلق" بدل کرد و
شوروی سوسیالیستی را از هم پاشاند، و به قول گزارش
سیاسی کنگره نهم "آنگاه تمام ماشین فرو خواهد
پاشید" ثابت نمیکند که بیمایه فطیر است و
بدون حزب امکان پیروزی و ساختمان موفقیت آمیز
سوسیالیسم غیر ممکن است؟
اما مارکس هرگز ضد حزب نبوده است. مارکس و
انگلس "بیانیه حزب کمونیست" را تدوین
کردند و آنرا به منزله سرآغاز مبارزه کمونیستی در تاریخ
بشریت منتشر نمودند. مارکس و انگلس در جمع بندی تجربیات کمون
پاریس با وضوح تمام نوشتند: "طبقه کارگر در مبارزه خود علیه قدرت
متحده طبقه غنی تنها در هنگامی میتواند بهعنوان
یک طبقه فعالیت کند که یک حزب سیاسی خاصی که
در مقابل کلیه احزاب کهنه متشکله توسط طبقات ثروتمند قرار دارد تشکیل
دهد"(قطعنامههای کنگره عمومی انجمن کارگران
انترناسیونالیستی منعقده در لاهه-کلیات مارکس و انگلس).
این شرط برای کسب پیروزی انقلاب پرولتری،
برقراری و استحکام دیکتاتوری پرولتاریا و نیل به
این هدف نهائی- یعنی از بین بردن طبقات باید
تحقق یابد. در زمان کمون پاریس هنوز رشد مارکسیسم به جائی
نرسیده بود که طبقه کارگر بتواند حزب مستقل پرولتری خویش را
ایجاد کند. این یکی از علل شکست و نقاط ضعف کمون
پاریس بود. دشمنان کمونیسم اتفاقا از خوشنامی کمون پاریس
سوء استفاده میکنند تا از آن نقاط ضعف کمون پرچمی برای
گمراهی طبقه کارگر در قرن بیستم و بیست و یکم بسازند.
آنها همه هوادار "کمون" پاریس، هوادار "شورا" و
"کمون" هستند تا حزبیت را از بین ببرند. نقش خرابکارانه رویزیونیستها
در صدمه زدن به سوسیالیسم و نابودی اتحاد جماهیر
شوروی سویالیستی به این گمراهی دامن زده است.
پیدایش جریانها چریکهای شهری که به دنبال کاستریسم،
چگواریسم، توپاماروس و رژی دبره راه افتاده بودند و با عملیات
مسلحانه و قهرمانی انتحاری قصد داشتند رهبری طبقه کارگر را در
عرصههای ایدئولوژیک!!؟؟، سیاسی و سازمانی؟؟
به عهده گیرند از همان اوضاع مشوشی سرچشمه میگرفت که
رویزیونیستها ایجاد کردند. آنها علیرغم علاقه به
آرمان سوسیالیسم در اثر بیخبری و نازل بودن دانش
تئوریک، روشنفکران انقلابی، مستعد و آرمانپرست را به بیراهه
بردند و مانع شدند که در جهت احیاء حزب طبقه کارگر ایران گامهای
موثر و مفیدی بردارند. نقش منفی آنها چون مُهری برجسته بر
جنبش کمونیستی ایران و بر نفی حزبیت نمودار است.
شکست آنها بیان اهمیت نقش تودهها در انقلاب و اهمیت
رهبری حزب طبقه کارگر میباشد.
خروشچف که به اهمیت نقش حزب کمونیست در رهبری جامعه آگاه بود به
بهانه مبارزه با "کیش شخصیت استالین" به تصفیه
حزب بلشویک از عناصر کمونیست اقدام کرد و از این حزب
کمونیستی، یک حزب بورژوائی یعنی "حزب
تمام خلق" ساخت. در سال 1956 در کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد
شوروی و در سال 1961 در بیست و دومین کنگرهی حزب،
نزدیک هفتاد در صد اعضای کمیته مرکزی منتخب کنگره نوزدهم
حزب کمونیست(بلشویک) شوروی که در سال 1952 در زمان
استالین تشکیل شده بود، اخراج گشتند. در بیست و دومین
کنگره حزب در سال 1961 نیز قریب به نصف اعضای کمیته
مرکزی منتخب در بیستمین کنگره حزب که در سال 1956 برگزار شده
بود تصفیه شدند. با این ترتیب حزب کمونیست صدمهای
دید که نتوانست از آن کمر راست کند. بورژواها زمام امور را به چنگ گرفتند و
سوسیالیسم را به "سوسیالیسم واقعا موجود" بدل
کردند و سرانجام آنرا به سوسیالیسم گورباچف- یلتسینی
ارتقاء دادند. یلتسین پیرو خروشچف بود. رویزیونیسم
دشمن حزبیت کمونیستی است. آنها برای مبارزه با
کمونیسم به رنگ کمونیسم در میآیند، ولی
کمونیسم را از مضمون انقلابیاش تهی میگردانند. تمام
رویزیونیستهای جهان دشمنان دیکتاتوری
پرولتاریا هستند و پنهان میکنند که برای استقرار دیکتاتوری
پرولتاریا و برای ساختمان سوسیالیسم به حزب پرولتری
نیاز هست. آنها مضمون دیکتاتوری طبقاتی دولت
پرولتری را از حزب کمونیست میگیرند و عملا دولت را به
دولت بورژوائی بدل میسازند. نفی دیکتاتوری
پرولتاریا، نفی حزب و نفی دولت پرولتری و نفی
مبارزه طبقاتی است. روشنفکران اخته ضد حزب، روشنفکرانی هستند که افکار
مغشوش آنها با کثافات لیبرالیسم بورژوائی آلوده شده است و
مغزشان بیش از این کار نمیکند که با نفی حزبیت
کمونیستی به آلت دست و وکیل مدافع افکار بورژوائی بدل
شوند. حزب توده ایران با نفی دیکتاتوری پرولتاریا مخالف
حزب پرولتری طبقه کارگر و مخالف دولت طبقاتی دیکتاتوری
پرولتاریاست.
تجربه انقلاب کبیر اکتبر تجربه
پیروزی حزبیت نیز هست. هر کس حزبیت پرولتری
را نفی کند نمیتواند مدافع سوسیالیسم باشد. کسانی
که جشن صد سالگی انقلاب اکتبر را بزرگ میدارند ولی در مورد
دیکتاتوری پرولتاریا سکوت میکنند هدفشان فریب طبقه
کارگر است تا آنها را با روحیه بورژوا لیبرالی آموزش دهند و
این ضد لنینیسم و ضد اهداف انقلاب کبیر اکتبر است.
بر گرفته از توفان شـماره 213 آذر
ماه 1396ـ دسامبر سال 2017
ارگان مرکزی حزب کار
ایران(توفان)
صفحه
حزب کار ایران(توفان) در شبکه جهانی اینترنت
www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
لینک
چند وبلاگ حزبی
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
وبلاگ کارگر آگاه
http://www.kargareagah.blogspot.se/
سایت کتابخانه اینترنتی توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت آرشیو نشریات توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان
در فیسبوک
https://www.facebook.com/toufan.hezbekar
توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان درشبکه تلگرام