سفری به کره شمالی(پایان)

 

دشمنان به دو گروه تقسیم شده اند، آنها که این تهدیدها را جدی گرفته، از آن می ترسند، آنها که وانمود می کنند که این تهدیدات طبل توخالی است و کره شمالی چنین جراتی ندارد و از چنین نیرویی برخوردار نیست. ما چه می دانیم شاید حق با اینان باشد، یا با آنان. خودشان هم راستش را نمی دانند.

به راستی در برابر تهدیدهای شبانه روزی آمریکا، بیش از دو راه نیست، روی اخلاص و تسلیم برخاک نهادن، یا مقاومت مصممانه. شاید آن اولی کم درد سرتر باشد. اما بشریت را با تسلیم و رضا در برابر گرگان نمی توان به پیش برد. مقاومت همیشه خطرناک بوده است، امام آنان که چنینی کردند نام بهتری از خود بیادگار گذاشتند. اگر واقعیت این است که تمام انسانها رفتنی هستند، چرا نام نیکویی از خود بیادگار نگذارند.

مسلم است که کره شمالی دنیا را به ورطه جنگ نمی کشاند. این آمریکاست که هیچ گاه اعلام نکرده است که اگر ناگزیر نباشد، از به کار بردن سلاح اتمی خودداری خواهد کرد. تجربه تلخ هیروشیما و ناکازاکی نشان داد که تاکنون دوبار به این جنایت دست برده است.

کره شمالی راهی جز مسلح شدن ندارد. دشمنان به انتظار ضعف و ناتوانی اش نشسته اند تا نابودش کنند. و مسلح شدن کره به جز تجهیز به سلاح اتمی نیست که دشمنانش را از حمله بر حذر دارد. برخی ساده اندیشان دچار شگفت زدگی گشته اند که چرا کره شمالی به تجهیز نظامی خود دست می برد. دشمنانش تا دندان مجهز به تمام سلاح های نابود کننده اند. چرا کره شمالی نباشد. مگر این نیست که با آتش بس 1953 این کشور را در حال جنگ باقی گذارده اند. اگر جنگ نمی خواهند چرا به صلح تن در نمی دهند و اگر جنگ می خواهند چرا از تسلیح کره شمالی در شگفتی اند.

من در نگارش این صفحات از شرح خاطرات مسافرت به کره، آن گونه که ابتداء در نظرم بود عدول کردم و به تحلیل سیاسی دست بردم. در این مسافرت، اعتراف می کنم، همه چیز را ندیدم، کم دیدم. ما وابسته به راهنمائیی بودیم که برنامه را از پیش چیده بود و چون این برنامه مفصل و فشرده بود، تغییر آن امکان نداشت و ما خود، به علت عدم آشنائی نمی توانستیم برنامه دیگری بچینیم. من همیشه می کوشم به ادعا و گزارش های دیگران با دیده تردید بنگرم تا درستی اش برایم اثبات شود. به همین دلیل تنها به گفته ها و گزارش های راهنما اکتفا نمی کنم. دیدار چند روزه شهرها، راه ها، مردمان، می توان تصویری هر چند ناکافی، اما مستقل در ذهن باقی گذارد و من هرچه در اینجا می گویم، از این تصویر استخراج می کنم. تصویری که با نگاه به اوضاع در ذهنم باقی ماند و آن این که کره شمالی کشوری است جنگ زده و زمین سوخته از صد سال پیش مورد ضربه دشمن قرار گرفته و این حکایت هنوز باقی است. برداشت عمومی ام با آنچه رسانه های غرب به مغزها می چپانند متفاوت بود. مردم کره شمالی در فقر و بی نوایی زندگی نمی کنند. وضع سکونت را از درون ندیدم، اما از بیرون، کسی در محلات فقیر نشین سکونت نداشت. همه مردم در ساختمان های بلند و بالا زندگی می کردند. این ساختمان ها نه لوکس و اشرافی بوده نه محقر و فقیر نشین، تقریبا یک نواخت بود. و ما می دانیم که اشغال ژاپن بسیار خرابی به بار آورد. اما جنگ امپریالیستی آمریکا هر آنچه بود نابود کرد. تمام ساختمان ها، کارخانه ها، راه آهن ها، بیمارستانها، مدارس، خانه های مسکونی، کارخانه های برق، راه ها، پل ها، سدها را با خاک یکسان کرد ومن در پیونگ یانگ و شهرهای دیگر بنای قدیمی ندیدم. به قول ضرب المثل خودمان، پس از آتش بس: نه آب ماند و نه آبادانی- نه گلبانگ "مسلمانی".

همه اش پس از آتش بس ساخته شده آن هم در بدترین شرایط مالی و محاصره اقتصادی. پیش اشراه کردم، زرق و برق متروپل های غرب را نمی توان یافت اما گدا هم نمی توان یافت. از وفور نعمت و اجناس مصرفی آنگونه که در فروشگاهها و سوپر مارکت های غرب می یابیم، خبری نیست و اصلا چنین فروشگاه ها و سوپر مارکت ها وجود ندارند. اما به نظر نمی رسد کسی سر گرسنه بر زمین بگذارد. این واقعیت دارد که کره شمالی به واسطه دو سال خشکسالی پشت سرهم در اواسط سالهای نود، دچار مشکل آذوقه بود. اما با کوشش همگانی دیگر از آن خبری نیست و آنها که پیوسته از قحطی و گرسنگی مردم کره شمالی دم می زنند، به یاد نمی آورند که بمباران شیمیائی و بیولوژی آمریکا در سالهای 1950تا 1953 بسیاری از زمین های کشاورزی و جنگل ها را برای صدها، هزاران سال از کار انداخت.

آمار رسمی اکنون گواه آنند که سطح زندگی مردم همواره بالا می رود. رسان های غرب که همه چیز را زیر نظر دارند، از دیده ها پنهان می کنند که در اینجا حق کار برای همه هست، بیمه های اجتماعی و بازنشستگی همگانی است. دارو و درمان رایگان است، عینک، وسایل کمکی بیماران، خدمات داندانپزشکی رایگان است. من در کشورهای گماشته غرب دیدم که برخی آدم ها که دهان باز می کنند و می خندند، چند دندان کم دارند، چنین تصویری در کره شمالی نیافتم.

آموزش تا یازده سال مجانی است. مهد کودک و مراکز نگاهداری از نوزادان برای همگان مجانی است. حمل و نقل عمومی، استفاده از مراکز ورزشی و فرهنگی برای همگان مجانی است.

مبادا گمان رود که با پیش شرط کمونیستی که دارم، می خواهم کره شمالی را بهشت برین جلوه دهم. تاکید می کنم که اینجا بهشت برین نیست. امکاناتی که در اختیار مردم کره شمالی قرار دارد، دارای استاندارد شناخته شده کشورهای ردیف اول سرمایه داری نیست. من به داخل منازل مسکونی نرفتم، گمان نمی کنم همه آنها به تلویزیون و ماشین رخت شوئی و ظرف شوئیی، کامپیوتر و غیره مجهز باشند. لباس و کفش کودکان ازبنتون و آأی داس نیست. گمان نمی کنم میوه های آن طرف دنیا در میوه خوریشان جای داشته باشد. اما فقر و گدائیی و بی خانمانی آن ممالک و کشورهای تحت سلطه را هم در اینجا نمی بینم.

مهم نیست که شما رژیم کره شمالی را بپسندید. آن را یک رژیم کارگری، کمونیستی بدانید یا ندانید. از رهبران آن خوشتان بیاید یا نیاید، راهی را که کره شمالی برای دفاع از خود در پیش گرفته، عاقلانه بدانید یا ندانید. و من نیز از این دیدگاه به جامعه کره شمالی ننگریستم. در آنجا گفتگوهایی داشتم، نمی دانم راهی که کمونیست ها برای ساختمان سوسیالیسم در پیش دارند، باید آن گونه باشد که کره شمالی می پیماید. از اظهار نظر قطعی و نهایی عاجزم. به مذاق من جور نمی آید که رهبری کشور در طول سه نسل در کف یک خانواده باشد. در اینجا این خطر می بنم که نقش توده ها در برابر رهبران کم رنگ از آب در آید در ضمن این که مدعی نیستم که پسر یک پدر نیرومند، تنها بدان خاطر که فرزند اوست شایسته این رهبری نیست. آیا در اینجا می توان از یک شخصیت پرستی بیمارگونه سخن گفت و ما می دانیم که در دنیای غرب هم شخصیت پرستی هست، شاید نسبت به رئیس جمهور و نخست وزیر نباشد، اما نسبت به ستارگان موزیک پاپ و بازیکنان فوتبال و حضرت پاپ که هست. چه مانعی دارد است که ونزوئلائی ها به چاوز، کوبائی ها به فیدل، کره ای ها به کیم ایل سونگ عشق بورزند؟ آنچه را نباید از دیده فرو گذارد، این است که نباید عشق به شخصیت ها ابعاد مذهبی بیابد.

در سالهای هشتاد قرن گذشته یک خط ایدئولوژی سوسیالیستی در کره شمالی عرضه داشتند که به جوخه(Juché) معروف شد. در اینجا تکیه بر کارهای بزرگ بر مبنای توانایی های مردم مورد تاکید قرار گرفت که در اساس درست هست. من در باره جوخه چیزهائی شنیده ام، اما نه آنچنان که بتوانم بر آن مهر تایید بکوبم. روی هم رفته آگاهی من در آن که در زمینه ایدئولوژی کره شمالی چه می گذرد، بسیار ناچیز است و فرصت مطالعات عمیق و دقیق در این زمینه را ندارم و نظریاتی که در صفحات پیشین دادم بیشتر احساسی است. اما وجدان آزاد اندیشیم وادارم می کند که با قاطعیت تمام سیاست امپریالیستی را محکوم کنم و حق هر کشوری را برای دفاع از خود بدون قید و شرط و چون و چرا مورد حمایت قرار دهم. و من می دانم که امپریالیسم دلش برای صلح و صفا و حقوق بشر نسوخته و می دانم که گربه محض  رضای خدا موش نمی گیرد.

می گویند امپریالیسم برای دفاع از خود بدین جنایات دست می زند. شبی در خواب دیدم که گرگان به گوسفندان یورش آورده، آنان را تکه پاره کردند. از این گرگان پرسیدند چرا؟ گفتند: "تنها برای دفاع از خود وگرنه ما کاری به کسی نداشتیم".

بر گرفته از توفان شماره   171 خرداد ماه 1393 ژوئن سال 2014،  ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)

toufan@toufan.org

http://rahetoufan67.blogspot.se/

http://kanonezi.blogspot.se/

http://www.kargareagah.blogspot.se/

 سایت کتابخانه اینترنتی توفان

 http://toufan.org/ketabkane.htm

سایت آرشیو نشریات توفان

http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts